گر تن بدهی؛ دل ندهی کار خراب است
چون خوردن نوشابه که در جام شراب است
گر دل بدهی؛ تن ندهی باز خراب است
این بار نه جام است و نه نوشابه... سراب است
دریا شوی چون به دلت شور عبور است
نوشیدن یک جرعه ز جام تو عذاب است
باران بشوی چون که تنت بر همه جاریست
کی تشنه شود سیر... فقط نام تو آب است
اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند
چون دغدغه مردم این شهر حجاب است
تن را بدهی.. دل ندهی فرق ندارد...
یک آیه بخوانند گناه تو ثواب است
مرغان هوایی چو بیفتند در این دام
فرقی نکند کبک و یا جوجه عقاب است
صیاد در این دشت مصیبت زده کور است
هر مرغ به دامش برسد.... نام؛ کباب است
هر مَشتی غضنفر که رسد از ده بالا
بر مَسند قدرت چو زند کیه... جناب است
اصلا سخن از تجربه و علم و توان نیست
شایسته کسی است که با حکم و خطاب است
در دولت منصور که یک سکه حساب است
تنها سند ساخت یک صومعه خواب است
اینجا کسی از مرگ بشر ترس ندارد
ترس از شب قبرست و سوال است و جواب است
ای کاش که دلقک شده بودم و نه شاعر
در کشور من ارزش انسان به نقاب است
فروغ فرخزاد
برچسبها:
دستانم را مثل کودکی به سمتت دراز میکنم
مشتاقانه به لباست چنگ می زنم
بر می گردی و برق چشماننت
به من می فهماند که دیگر مرا
نمی شناسی
m.bh
برچسبها:
میان دغدغه های روزهایم ....
میان رد پای کوچکت در ساحل زندگیم ...
میان سکوت پر صدایت ...
میان ترک کردن های مکررت...
می دانی که
می مانم... می مانم...
m.bh
برچسبها:
سلام من اصولا ادمی نیستم که مطلبی رو از وبلاگی کپی کنم تو وبلاگ خودم !
تا الان هرچی داشتم یا از وبلاگای قبلیم اوردم یا از دفتر خاطراتم یا حتی بعضیاشو خودم نوشتم اما این داستان اونقدر حداقل برام جالب بود که نتونستم نیارمش و متاسفانه یادم رفت ذکر منبع رو بزنم و از اون زمان زیاد می گذره به هر حال امیدوارم با خوندنش لذت ببرید و همونجوری که گفتم این داستان مال من نیست !
......
هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟
اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی
برچسبها:
گر تن بدهی؛ دل ندهی
کفتم بیا...
اگر امدی...
چنین است
شقایق گفت
پرواز
جنگْ
راه حل
کودکی هایم
نشانت را نشانش بده !
نیست سخنی
فقــــــر چیست؟
صدایت را
شمع و پروانه
امروز به پایان میرسد
اخرین بادبادک
کفش ها ...
فرصتم ارزوست
ماه رفته
شب بود
آسمان دیگر آبی نیست
دو خاطره ی با ارزش
دکتر حسابی و انیشتین
جملات طلایی